رم کولهاس، بت شکن فرهنگی، جهان درحال انبساط
نقد معماری – 2
رم کولهاس، بت شکن فرهنگی، جهان درحال انبساط
Critic of Architecture – 2
Rem Koolhaas,Cultural Idol Breaker,Extended World
در اوایل قرن بیستم و در سال 1919 والتر گروپیوس مدرسه معماری باهاس را بر اساس وحدت نقش معمار، هنرمند و صنعتگر بنیان نهاد؛ چند سال بعد، لوکوربوزیه در سال 1923 کتابی را با عنوان "بسوی یک معماری" منتشر کرد که این کتاب برخوردی انقلابی با معماری همان زمان محسوب میشد. وی در این کتاب با شور فراوان از شگفتی های صنعت و از استاندارد سازی بناها همچون تولیدات صنعتی صحبت میکرد. در حقیقت اینها سالهای آغازین شکل گیری بنیانهای معماری مدرن محسوب میشدند. بین سالهای 34- 1929 لوکوربوزیه بیشتر نظریات خود در باب شهرسازی را در بسیاری از شهرهای آمریکای جنوبی، آفریقا و اروپا بصورت طرحهای پیشنهادی ارائه کرد و حتی در بخش هایی از شهر پاریس نیز با استفاده از سیاست "تخریب از بن" ساختمانهای مورد نظر خود را جایگزین بخش هایی از بافت فرسوده شهری نمود. در این سالهای بیثبات در فاصله زمانی 1925 تا 1933 ، مدرسه باهاس بدست نازی ها بسته شد و درنتیجه کارگاه های مختلف در نقش هنرمند- صنعتگر به طراحی در تمام مقیاس ها برای برآورده ساختن احتیاجات روزمره و یا به عبارتی طراحی "از قاشق تا شهر" میپرداختند. با احداث ویلا ساووا در سال 1931 معماری مدرن با اصول پنج گانه لوکوربوزیه – بنا روی پیلوت، باغ بام، پلان آزاد، پنجره در درازا و نمای آزاد – تثبیت شد و تا امروز به عنوان بن مایه های معماری مدرن شناخته میشود.
اما سال 1944 مصادف با ولادت ستاره نوظهوری در معماری مدرن بود. کسی که جایزه معماری پریتزکر سال 2000 را از آن خود نمود و با نگرشی نوین به معماری مدرن، حلقه واسط هزاره دوم و سوم میلادی در معماری لقب گرفت. رم کولهاس که متولد رتردام هلند است بین سالهای 1952 تا 1956 در اندونزی مقیم بود و سپس به عنوان خبرنگار و فیلم نامه نویس در آمستردام ساکن شد. پس از آن به لندن رفت و به تحصیل معماری در مدرسه AA پرداخت. در سال 1972 با کسب بورس تحصیلی عازم ایالات متحده شد و در آنجا اقامت گزید. وی در آمریکا شیفته نیویورک شد و با چاپ کتاب "هذیان نیویورک (Delirious Newyork)" در سال 1978 به زودی مشهور گشت. حدود بیست سال بعد کولهاس با کتاب "کوچک،متوسط،بزرگ،کلان (S,M,L,XL)" نشان داد که ایده اصلی مدرنیسم با معماری و شهرسازی مدرن در تضاد است و برای حل مسائل امروز باید با توجه به واقعیت که وی آن را "رئالیسم نو" مینامد، روح اصلی مدرنیسم را احیاء کرد. موضوعاتی که کولهاس با پیوستگی شایان توجه به آنها میپردازد، از یک واحد مسکونی تا شهر و کلانشهر توسعه مییابند. برای او معماری و شهر باهم عجین هستند. او معتقد است که بدون داشتن ایده ای از شهر، فعالیت در زمینه معماری یک تجربه ناکامل باقی میماند. بدین ترتیب وی با ارائه نظریات خود در باب شهرسازی، شهر آرمانی سه میلیون نفره، Plan Voision و شهر تابان لوکوربوزیه را که همگی بر اساس سیاست "تخریب از بن" طراحی شده اند رد میکند. وی معتقد است که برخلاف مدرنیستها که از شبکه راهها و دیگر تجهیزات شهری برای ایجاد وحدت فیزیکی و یگانگی عملکردی استفاده میکردند، اکنون این شبکه ها، شهرها را به بخشهای کاملا محصور و یا بن بست تقسیم میکنند. در واقعیتهای جدید شرایط بینابینی وجود ندارد، برعکس بخشهای مختلف و کاملا جدا از هم یا بصورت مکمل و یا رقیب عمل میکنند. در این نوع شهرها دیگر نمیتوان به دنبال شرایط ایده آل گشت؛ بلکه برعکس باید از بیثباتی، اتفاق و نقص، بهره کشی فرصت طلبانه نمود. کولهاس معتقد است که سیاست تخریب از بن که بدون آن معماران قرن بیستمی چون لوکوربوزیه هیچ چیز را ممکن تصور نمی کردند، میتوانند در مورد بخشهایی از شهر که کاملا فرسوده است اعمال شود، یعنی بخشهایی که نجاتشان غیر ممکن است، برعکس بخشهایی از شهر قدیمی که استحقاق نگهداری را دارد باید با نهایت دقت تحکیم شود.کولهاس نشان داد که روح مدرنیسم بیش از "تمامیت وحدت دار" با واقعیتهایی تکه تکه و خرد شده سروکار دارد که ظاهرا تحت قاعده واحدی قرار نمیگیرند و به جای زیبایی شناسی ناشی از "تعمق"، زیبایی شناسی قابل درک از طریق "حرکت" مطرح است. حرکتی که وی از آن سخن میگوید با آن حرکتی که لوکوربوزیه و گروپیوس مطرح میکردند متفاوت است. در معماری مدرن آغازین اثر معماری از طریق حرکت در بیرون و درون ساختمان درک میشود، اما امروزه با توجه به اینکه وسایل ارتباط جمعی الکترونیک و وسایل حمل و نقل عمومی شیوه و سرعت کشف و درک معماری را تغییر دادهاند، حتی عامل زمان به عنوان بعد چهارم معماری نمیتواند مساله طراحی را حل کند. ما با زمانیت های مختلفی روبرو هستیم که معمار قادر به کنترل آن نیست. همانطور که زمان خرد شده است، واقعیت فیزیکی شهرهای ما نیز خرد شده اند.
در پس ظاهر دریده و واقع گرای نوشته های کولهاس، یک تفکر نو افلاطونی و ایده آلیست پنهان است. توجه به ساختار در نظر کولهاس از نحوه سازماندهی کتابش (S,M,L,XL) کاملا آشکار است. اگر کتاب قرار است واقعیتی را بیان کند، این بیان نمیتواند فقط از طریق معانی صورت پذیرد. ساختار کتاب و شکل سازماندهی آن تبلور ایده های کولهاس در مورد واقعیت امروزی معماری و شهرسازی و قواعدی است که به معماری واقع گرا شکل میدهند. کتاب از بخشهایی تشکیل شده که فقط بر اساس کمیت، یعنی اندازه اثر تنظیم شدهاند و این مساله خود، اشارهای به اهمیت کیفی کمیت ها در کلانشهر امروزی است. مطالب بصورت مجموعه ای از نکات مفید ولی فاقد پیوستگی سنتی معنایی، لابهلای تصاویر کتاب گنجانده شدهاند. هدف کولهاس این است که کتاب را بدون نیاز به شروع از صفحه اول، از هر کجا بتوان شروع کرد و به هر ترتیبی که خواننده مایل است قابل مطالعه باشد. این تبلور ادبی زمانیت خرد شده جهان امروز و عدم پیوستگی ساختاری بین واقعیات شهری است. از نظر وی در مجموعه های بزرگ شهری به دلیل وجود ابعاد وسیع، شفافیت عملکردی و رابطه مستقیم بین شکل بیرونی و درونی مجموعه از بین میرود و اینها به موضوعات متفاوت طراحی تبدیل میشوند. اگر امکان عملی به نمایش درآوردن کلیت ساختمان در یک نظر و ایجاد رابطه شکلی بین اجزای درونی و بیرونی ساختمان وجود ندارد، چه اصراری است که طرح ساختمان از الگویی وحدت دار و هندسه ای تمامیت گرا تبعیت کند. در شهر جدید "لیل" که طرح جامع آن توسط کولهاس تهیه شده، شبکه های ترافیکی که علل پیدایش این شهر جدید هستند، بصورت ساختاری مستقل درآمده اند که معماریها به گونه ای ظاهرا تصادفی خود را با آن تطبیق داده اند. بحث نوعی "تصادف" برنامه ریزی شده و عمدی است که یکی از اصول اصلی کار کولهاس است.
در کارهای وی در مقیاس خردتر، تکنولوژی جدید و خصوصا آسانسور موجب شده است که طبقات مختلف یک ساختمان، موجودیتی مستقل و غیر پیوسته بیابند. پلکان به عنصری فرعی تبدیل شده و وحدت عمودی در بنا معنایی ندارد. این اصلی است که تحت عنوان "مقطع آزاد" بیان میشود و در حقیقت حد نهایی پلان آزاد لوکوربوزیه است و به "آزادی فضا" تعبیر میشود. در این حالت طبقات بصورت پدیدههایی مستقل و متفاوت، روی یکدیگر قرار میگیرند و ساختارهای مستقلی بر روی هم به نمایش گذارده میشود. در اکثر آثار کولهاس تضاد و عدم پیوستگی تنها بعد شکلی دارد. در حقیقت در بعد تئوریک یک انسجام کامل بین آثار وی وجود دارد، بدین معنی که به لحاظ متدولوژی و مفهومی هیچ فرقی بین مقیاس خرد و کلان در کارهای او وجود ندارد و از این طریق، تضاد همیشگی بین مقیاس های مختلف از بین رفته است. حتی در جزئیات ساختمانهای او نظیر نما و پنجرهها، عدم پیوستگی و همنشینی اضداد به چشم میخود؛ انگار، عناصر متشکله بناها بدون نظم واحدی کنار یکدیگر قرار گرفته اند. وحدت؛ تبلور سکون، تمامیت، تعمق و از پیش مقدور کردن امور است، درحالی که وی به دنبال ناتمام، حرکت، درک جزئی و ناپیوسته و زیبایی شناسی نابهنگام است. عامل حرکتی از مشخصه های اصلی کار وی است و در اکثر آثارش بخشی از ایده های اصلی پروژه را به خود اختصاص میدهد. در هر پروژه کولهاس سعی میکند با یک مساله اصلی و ساختاری طراحی برخورد کند و به همین جهت آثار وی بیش از ابداع به کشفیاتی علمی میمانند. آنچه مسلم است کولهاس با وجود زبان فرمال کاملا تجریدی و محتوای تئوریک آثارش به دنبال نوعی طراحی امکان پذیر برای جهان امروز است. برای دستیابی به این هدف به نوعی نقش "بت شکن فرهنگی" را ایفا میکند. او تمام معیارهای جا افتاده طراحی زیبا را کنار میگذارد. بحث وی منحصر به راه حل نیست و قواعد اصلی نظیر "ترکیب (Composition)" را به نقد میگذارد. حرمت شکنی وی از سطح ایده های کلی و بحث های تئوریک فراتر میرود و به مسائل عملی و اجرایی ساختمان نظیر اقتصاد ساختمان نیز کشیده میشود.
یکی از مهمترین پروژه های کولهاس مرکز هنر و تکنولوژی رسانه ای "ZKM" است که برای شهر کالسروهه طراحی شده بود. بنا میبایست به لابراتواری تبدیل میشد که افراد بتوانند در مورد رابطه پرابهام هنر و تکنولوژی تحقیق کنند، به همین دلیل به این مرکز لقب باهاس الکترونیک داده شده بود. هر چند کولهاس پس از سه سال کار و تهیه کلیه نقشه های اجرایی موفق نمیشود که باهاس الکترونیک را بدلیل انصراف شورای شهر بسازد، اما چیزی را که در طی زندگی حرفه ایش بوجود میآورد بیشباهت به باهاس گروپیوس نیست. وی علاوه بر تحقق بخشیدن به طرح هایش در مقیاس خرد و کلان و ارائه نظریات و تئوری های نو در زمینه های مختلف، دفاتر معماری OMA و AMO را بنیان نهاد که بطور مثال بین سالهای 1993 تا 2003 در مدرسه- دفتر AMO حدود 500 نفر بیش از 120 پروژه معماری، شهرسازی و تحقیقاتی را اداره کرده اند. هرچند طرح های ساخته شده به نسبت کل، بسیار کم است اما تولید اندیشه در دفتر کار وی اعجاب انگیز است، بطوری که افرادی که بعدها تحت عنوان معماران مولف، گروه هایی نظیر MVRDV، FOA و ... را بنا نموده اند، مدتها در دفتر معماری کولهاس به کار اشتغال داشته اند.
بی دلیل نیست که مجله وایرد – که یکی از معتبرترین مجلات در پیگیری تحولات تکنولوژیکی است- در شماره ژوئن 2003 با استفاده از نام خود مجله، رم کولهاس را یکی از سیم پیچ شده ترین معماران دنیا معرفی میکند، معماری که هنرش از طراحی علایم راهنمایی داخل بنا تا طراحی شهری و تئوری های مدیریت، توسعه می یابد.اگر زمانی لوکوبوزیه برای تحقق بخشیدن به افکارش، تمام جهان را درمینوردید و به گسترش ایده های خود میپرداخت اما در دو دهه سالهای آخر زندگیش گفتگو با دنیا را قطع کرد و گوشه نشینی را در پیش گرفت، برعکس کولهاس به جای استفاده از فرمولهای فرسوده آکادمیک چون برگزاری سخنرانی، سمینار و کارگاه، نوع جدیدی از گفتگو با جهان را بنیان نهاد. حال اگر لوکوربوزیه را جهانی در حال انقباض در نظر بگیریم، رم کولهاس با ایجاد باهاس نوینی چون OMA و AMO، جهانی در حال انبساط میباشد.
منابع: افشارنادری،کامران.1379.رم کولهاس.نشریه معمار،شماره .1.
کاتوزیان،شهاب.1385.ازباهاس تا کولهاسS,M,L,XL..مقدمه.نشرخاک.
جودت،محمدرضا.1384.نومدرن ها کجایند؟. گنج هنر.